گفتگویی با سر برادر
08 آبان 1395 توسط زهرا جهش
بی تو ، غمرنگ غروبی
سر دروازه ی آن شهر رسیدم
همه تن چشم شدم ، خیره به دنبال تو می گشتم و دیدم
شهر در جشن و سرور ، خلق با دیده ی کور
مغزها مست غرور ،
شوق دیدار تو لبریز شد از جام وجودم .
بودم آن شیفته ی روی تو ، هر دم بشنودم
که همان کوفی بدکین و بدآیین… بیشتر »